۱۳۹۹ آبان ۲۴, شنبه

جنگ جهانی اول و پیآمدهای آن

جنگ جهانی اول و پیآمدهای آن

ریشه های جنگ جهانی اول
چنانچه اشاره شد جنگی که بعد از قتل ولیعهد اتریش در اروپا شروع شد و به سرعت گسترش یافت. نکته حائز اهمیت این است که این جنگ ریشه در چه چیزهایی داشت: این جنگ نیز مانند تمام تحولات عرصه ی بین الملل دلایل متعددی داشت که عبارتند از :
DC-1914-27-d-Sarajevo-cropped
1: عامل اقتصادی : نظریه پردازان مارکسیسم معتقدند که این جنگ ارتباط مستقیمی با توسعه داشت از دیدگاه اینها وجود قدرت های سرمایه داری اروپا باعث تمام این برخوردها بود مارکسیستها معتقدند که: منافع سرمایه داری برای رسیدن به بازارهای بهتر و رقابت با دیگر سرمایه داران در تعارض با یکدیگر قرار گرفته و منجر به جنگ میشود. بر خلاف دیدگاه مارکسیستها سایر نظریه پردازان تنها عامل اقتصادی را موجب جنگ نمی دانند بلکه عوامل اقتصادی را در کنار سایر عوامل در ایجاد جنگ موثر می دانند.

2: مشکلات داخلی کشورها: برخی از کشورهای درگیر جنگ مانند: روسیه و اتریش مجارستان به علت تنش های داخلی و ایجاد انسجام داخلی درگیر جنگ شدند. روسیه به دلیل مشکلات داخلی که از شکست در مقابل جاپان و انقلابات " 1905"  درگیر آن بودند و اتریش -مجارستان به دلیل فایق آمدن بر مشکلات ناشی از حکومت امپراطوری درگیر جنگ شدند. گرچه این دو کشور توانستند در ابتدای جنگ انسجام ملی ایجاد کنند اما به تدریج جنگ باعث تشدید مشکلات گردید.

3: عوامل خارجی: علاوه بر مسائل بالا اختلافات بین کشورها نیز وجود داشت که باعث می شد کشورها، جنگ را فرصتی برای تصفیه حسابات فرض کنند. اتریش، صربستان را عامل مشکلات داخلی خود می دانست و فرانسه به امید پس گرفتن آلزاس و لورن وارد جنگ شد.
4: مسائل بین المللی: مسابقه ی تسلیحاتی که سال ها قبل شروع شده بود و هر کشوری سعی داشت از دیگران پیشی بگیرد جنگ را اجتناب ناپذیر ساخته بود. بنابراین هر کشوری سعی می کرد ابتکار عمل را به دست گیرد و به عبارت دیگر حمله کننده باشد تا اینکه مورد حمله قرار گیرد. تقسیم اروپا به دو جبهه و تضاد منافع شدید این دو جبهه با هم از مسائل مهم دیگر در شروع این جنگ بود.

وضعیت نیروهای درگیر در جنگ و اهداف آنها

در این جنگ 14 کشور اروپایی و 35 کشور جهان که عموما از اقمار کشورهای اروپایی بودند درگیر شدند که این جنگ را از نظر گسترده گی تا این تاریخ بی نظیر می ساخت. محور اصلی جنگ بر مقابله متحدین و متفقین قرار داشت. میزان هماهنگی در اهداف و راه کارهای مقابله در این جنگ بین متحدین از نکات مهم موثردر جنگ است. هر کدام از شرکت کنندگان در این جنگ اهداف خاص خود را دنبال می کردند. در جبهه متحدین آلمان و اتریش مجارستان تقریبا اتفاق نظر کامل وجود داشت. اما در جبهه ی متفقین اهداف روسیه، فرانسه و انگلستان گاهی دچار اصطکاک می شد.

تحولات جنگ

الف: ورود کشورهای بی طرف در جنگ :

یکی از تلاش هایی که از جانب قدرت های درگیر در جنگ به خصوص در ماه های اولیه جنگ صورت گرفت جلب کشورهای بی طرف در جبهه خود بود. در این راستا برخی از کشورها مانند: هلند و کشورهای اسکاندیناوی در اروپا بر بی طرفی خود مصر بودند و تمایلی به ورود به جنگ نداشتند. از این رو تلاشها در حوزه ی مدیترانه متمرکز گردید.
علاوه بر این برخی از کشورها هم مایل بودند که به کشورهای فاتح بپیوندند و از پیروزی نتیجه ای ببرند اما در آغاز جنگ پیروزی معلوم نبود و ریسک زیادی را می طلبید که کشوری درگیر جنگ شود. اولین کشوری که از بی طرفی خارج شد امپراطوری عثمانی بود که در 2 اوت " 1914"  با آلمان پیمان اتحاد امضاء کرد در " 9 " اوت همان سال با روسیه متحد شد در مقابل تضاد این دو پیمان با توجه به برتری آلمان در اولین جنگ در نوامبر " 1914" پیمان با روسیه را نقض کرده و به جبهه متحدین پیوست.
عثمانی به دلیل موقعیت مهمی که در منطقه داشت با پیوستن به آلمان متفقین را به شدت دچار مشکل ساخته بود. زیرا راه های ارتباطی با شرق و خاورمیانه کاملا در اختیار متحدین قرار گرفته و مانع از برقراری ارتباط بین نیروهای دریایی متفقین در مدیترانه می شد. کشوری که خروجش از بی طرفی بر سرنوشت جنگ تاثیر گذاشت ایتالیا بود. گرچه ایتالیا یکی از پایه های اتحاد مثلث بود اما به دلیل تدافعی بودن پیمانش با اتحاد مثلث کم کم از پیمان خارج شده و به متفقین پیوست. بهای پرداختی برای جذب کشورهای بی طرف از طرف دو اردوگاه به صورت مزایده در آمده بود و هر طرف سعی می کرد با بهای گزاف تر توجه کشور بی طرف را جلب کند. ایتالیا در این مزایده بالاخره تشخیص داد که پیوستن به متفقین سود بیشتری برایش دارد. از اکتوبر " 1915" کشورهای بالکان هم به تدربج وارد جنگ شدند، در این راستا ابتدا بلغارستان و سپس رومانی و در نهایت صربستان نیز به جرگه متفقین پیوستند. برخی از کشورها مانند پرتغال نیز به صورت نمایشی وارد جنگ شدند و در شرق دور هم جاپان به متفقین پیوست، به این ترتیب جنگ به سرعت رو به گسترش بود.
ب_ موج صلح خواهی و خروج روسیه از جنگ"
در شروع جنگ به نظر نمی رسید که جنگ به این گستردگی زمانی و مکانی تبدیل شود آلمان ابتدا به سرعت پیش روی کرد و انتظار داشت که جنگ به سرعت خاتمه پیدا کند. خسارات ناشی از جنگ و نابسامانی اقتصادی، قحطی و کمبود مواد اولیه زندگی موجب شد که نارضایتی و مخالفت با جنگ سراسر اروپا را در بر گیرد. جنگ تقریبا در تمام کشورها وجود داشت. در روسیه طرح صلح خواهی قوی تر از جاهای دیگر بود و تنها جایی بود که این موج صلح به پیروزی رسید. در سایر کشورها باروی کار آمدن افراطیون جنگ طلب این موج از بین رفت. روسیه که در این زمان گرفتار مشکلات عمیق داخلی بود و در واقع برای سرپوش گذاشتن بر این مشکلات درگیر جنگ شده بود نتوانست بر این مشکلات فایق آید و جنگ آنها را تشدید کرد.
سوسیالیست های روسیه در این زمان از موقعیت استفاده کرده و زمینههای انقلاب را فراهم کردند. شورش ها، اعتصابات و سایر فعالیت های انقلابیون بالاخره منجر به سقوط تزار و روی کار آمدن بلوشویکها در روسیه شد. بلوشویکها در مذاکرات که در شهر لیتوفسک با آلمانها داشتند به قیمت از دست دادن سرزمین های زیادی مانند پولند، لیتوانی و .. انقلاب را نجات داده و از جرگه  متفقین و از جریان جنگ خارج شدند به این ترتیب امید به پیروزی آلمان بیشتر می شد اما ورود آمریکا به جنگ معادلات نظامی را به کلی تغییر داد.

ج: ورود آمریکا به جنگ:

ورود آمریکا به جنگ در اپریل " 1917"  اتفاق افتاد اما تا آمریکا ارتش خود را آماده جنگ کرده و روانه ساخت حدود یک سال طول کشید. آنچه آمریکا را مجبور به مداخله در جنگ نمود گرایشهای سیاسی نبود بلکه مشکلاتی بود که جنگ بر سر راه تجارت آمریکا پیش آورده بود. تحریم دریایی و حمله به کشتی های بی طرف که به یکی از طرفین جنگ کالا می رساند باعث شد که امریکا که تجارت پرسودی با طرفین داشت به شدت متضرر شود. رویه حمله آلمان به کشتی های مسافربری و برخی اقدمات دیگری که آلمانها صورت دادند مانند تلگرافی که از جانب آلمان به مکزیک مخابره شده بود که در صورت جنگ بین آمریکا و مکزیک، آلمان از مکزیک حمایت خواهد کرد، افکار عمومی امریکا را علیه آلمان ها تحریک کرده بود بنابراین گرچه امریکا در حمایت از متفقین وارد جنگ شد ولی سیاست های خاص خود را دنبال می کرد. آمریکا سعی داشت نظم نوینی را در جهان پی ریزی کن و اعلامیه " 14" ماده ای ویلسون که در " 8" ژانویه " 1917" منتشر شد اصول این نظم را مشخص می ساخت.

پایان جنگ
در "1918"  متحدین آلمان بیش از آن تضعیف شده بودند که بتوانند جنگ را ادامه دهند بنابراین به تدریج مذاکرات صلح را با متفقین آغاز کردند. در " 15" اوت اتریش به آلمان ها اعلام کرد که قادر به ادامه جنگ نیست و در " 14" سپتامبر به متفقین پیشنهاد مذاکرات صلح داد. بلغارستان نیز که از متحدین خود ناراضی بود از طریق سفیر آمریکا در خواست صلح داد. عثمانی نیز پس از دریافت ترک مخاصمه بلغارستان با انگلستان قرارداد ترک مخاصمه امضاء کرد. پراگنده شدن این گونة متحدین آلمان این کشور را مجبور به درخواست ترک مخاصمه کرد. متارکه جنگ با آلمان باید بر اساس طرح ویلسون صورت می گرفت متفقین در مورد مواد این اعلامیه کمی با هم اختلاف داشتند. اما در مقابل اصرار امریکا با این اعلامیه موافقت کردند و متارکه جنگ با آلمان امضاء شد.

معاهدات صلح

معاهدات صلح ورسای که با شرکت 27 کشور از 12 تا 28 جنوری "1919" جریان داشت از یک طرف شاهد کشمکش بین فاتحین و مغلوبین بود و از طرف دیگر شاهد نزاع بین خود فاتحان بود. جو حاکم بر مذاکرات تحت تاثیر آیدالیسم ویلسونی در راستای ایجاد نظم نوین و اشتهای فرانسه مبنی بر تضعیف آلمان و به دست آوردن غنایم جنگی بیشتر بود. از طرف دیگر انگلستان از تفوق فرانسه در هراس بود. مذاکرات طولانی و تصمیم گیری میسر نبود. لذا کنفرانسی مرکب از ده عضو تشکیل گردید و بالاخره از این ده عضو تصمیم گیری به عهده چهار قدرت بزرگ فرانسه، انگلستان، امریکا و ایتالیا گذاشته شد، و جاپان فقط در مورد مسائل خاور دور مورد مشورت قرار می گرفت. به این ترتیب این چهار قدرت سرنوشت دنیای پس از جنگ را تعیین کردند. هر کدام از این چهار کشور با ادعا و برنامه های خاص خود وارد کنفرانس شدند و تنها امریکا که زمینه منافع آینده خود را می پیچد ادعای تصرف سرزمین را نداشت و با ادعای توسعه طلبانه فاتحین نیز مخالفت می کرد. امریکا طبق اعلامیه چهارده ماده‌ای و آرمان گرایانه ویلسون خواستار : منع دیپلماسی سری ومعاهدات سری، آزادی ریاها در صلح وجنگ، رفع موانع وعدم مساوات در تجارت بین المللی، تخلیه سرزمینهای اشغال شده در ایام جنگ، ... وبلاخره یک سازمان سیاسی بین المللی برای جلوگیری از جنگ بودند. پس از کشمکشهای فراوان پیمان صلح که ملهم از اعلامیه ویلسون و با 440 ماده بود در تالار آئینه کاخ ورسای به امضاء رسید. بر اساس این معاهده فرانسه توانست آلزاس و لورن را بدست آورد. بلجیم و پولند نیز نواحیی را بدست آوردند. آلمان تمام مستعمرات خود را از دست داد و هم چنین نیروی نظامی آلمان بسیار محدود شد و در نهایت آلمان مسؤول جنگ شناخته شده و به پرداخت غرامات سنگینی محکوم گشت.

Accurate Location Warsaw Pakt

پیمان صلح با متحدان آلمان:

شورای چهار نفره مسؤولیت انعقاد قرارداد صلح با متحدین آلمان را به عهده شورایی مرکب از وزرای خارجه کشورهای فاتح گذاشت این پیمانها همه در پاریس و عموما در حومه ی پاریس به امضاء رسید .پیمان سن ژرمن با اتریش موجب تجزیه امپراطوری اتریش مجارستان شد، و اتریش به صورت کشوری کوچک با 4،5 میلیون جمعیت و 85 هزار کیلومتر مربع مساحت در آمد.

پیمان نویی بلغارستان را مجبور به قبول تعهدات اقتصادی و نظامی کرد.

پیمان تریانن با مجارستان ،کروات واسلونی به‌یوگسلاوی ،اسلواکیوروتنی به چکسلواکی وترانسیلوانی به رومانی داده شد.

پیمان سور با عثمانی بسته شد که عثمانی را تجزیه کرد و به آسیای صغیر محدود ساخت.

آثار جنگ بر زندگی سیاسی اروپا
این جنگ با تحمیل خسارت فراوان به مردم زندگی مردم را در تمام ابعاد دچار دگرگونی ساخت که می توان این دگرگونی را حتی در عرصه های هنر، امور اخلاقی، آداب اجتماعی و خانوادگی مشاهده کرد که از بحث ما خارج است در این جا به تاثیرات جنگ در زندگی سیاسی مود نظر ما می باشد. این تاثیرات عبارتنداز:

الف: تغییر نقشه سیاسی اروپا: این جنگ نقشه ی سیاسی اروپا را به طور کلی تغییر داد چهار امپراطوری آلمان، اتریش- مجارستان، روسیه و عثمانی به طور کامل تجزیه شدند و در عوض دولت های کوچک تری درنقشه سیاسی اروپا پا به عرصه وجود گذاشتند. این دولتهای کوچک که عموما جمهوری بودند مانند جمهوری اتریش و جمهوری وایمار(آلمان) برخواسته از نیاز وخواست مردم ویا طی یک انقلاب واقعی به دست نیامده بود بلکه این امپراتوریهای تبدیل به جمهوری شده بود چون قوای غالب اینگونه می خواستند. لذا شرایطی که جمهوری آلمان را پدید آورد سبب شد که تاریخ بعدی این جمهوری وبه تبع آن تمام دنیا را دچار آشفتگی کند.

ب: تغییر رژیم های سیاسی : سقوط رژیم های آرستیو کراسیک که ریشه امپراطوریایی داشتند یکی دیگر ازنتایج این جنگ بود به جای این رژیم ها دموکراسی رو به توسعه نهاد. دموکراسی که ابتدا به صورت لیبرالیسم ظهور کرده بود پس از این جنگ به پیروزی بزرگی نایل امد. جمهوری‌هایی که پس از جنگ در آلمان و اتریش ایجاد شد سبب توسعه نظام دموکراسی در اروپا گشت. از طرف دیگر انگلستان و فرانسه هم اصلاحااتی را در راستای تحکیم دموکراسی صورت دادند تشکیل جامعه ملل نیز به نوعی جهانی کردن سیستم دموکراسی به حساب می آید.

ج: مشکلات سیاسی – اجتماعی: یکی از مسائل مهم بعد از جنگ به هم خوردن نظم و تعادل اجتماعی است که جوامع مختلف با آن درگیر شده بودند آنچه دامنه مشکلات را گسترش می داد شکاف عمیقی بود که بین طبقات ثروتمند جدید که در جریان جنگ ثروتمند شده بودند با طبقاتی که در آمد ثابت داشتند ایجاد شده بود. نمایش زندگی پر تجمل این طبقات جدید موجب نارضایتی عمومی مردم شده بود. ورود زنان به عرصه های فعالیت های اجتماعی که با تغییر و پشت پا زدن به سنت ها منجر به نگرانی سنت گرایان شده بود.تمام این مشکلات به علاوه وضع بد اقتصادی موجب تشکیل و پیروزی احزاب فاشیست ، نازیست و یا کمونیستها در جای جای اروپا شد.

د: ضعف کلی اروپا: این جنگ با تخریب اقتصاد، نظام اجتماعی و سایر خسارات که بر اروپا به عنوان موجد و محور جنگ وارد ساخت باعث شد این قاره به عنوان کشورهای بدهکار و آسیب دیده از محوریت نظام بین الملل خارج شود.

CongressVienna

نظام جدید بین المللی
بعد از این جنگ هم کشورهای فاتح خواهان ایجاد نظم نوینی در جهان بودند که چهار قدرت فاتح طلایه داران این نظم به حساب می آمدند. تلاش این قدرت ها در دو جهت پیش می رفت. 1- محور آثار نظام گذشته و دیگری به دست آوردن سهم بیشتری از پیروزی. طبیعی است که اولی باعث اتحاد و دیگری باعث تفرقه این جمع می شد. در این جمع سیاست امریکا قضاوت از دیگران بود که سعی می کرد به دیگران بقبولاند که هیچ کشوری نباید قربانی و منهدم شود و ملت ها با تعیین سرنوشت خود با رویه متعادلی نسبت به سایر ملل زندگی کنند و به این ترتیب بود که امریکا می توانست روابط تجارتی پرسودی با این کشورها داشته باشد.

اما دغدغه های کشورهای اروپایی چیز دیگری بود این کشورها که به موازنه قوا عادت کرده بودند وبا تاکید بر حقوق فاتحان جنگ خواستار کسب حد اکثر امتیاز از کنفرانس صلح بودند. ونیز این کشورها همواره نگران برتری یک کشور در صحنه اروپا بودند چنانچه تجربه هم نشان داد. هر وقت یکی از این کشورها توانست برتری کمی  نسبت به دیگران پیدا کند آغاز گر جنگ بود. به هر صورت ایده یی در این مذاکرات مورد توجه قرار گرفت که امنیت دسته جمعی بود با طراحی امریکا بود. و در جامعه ملل متجلی می گشت. اما تصمیمات ورسای موجب تقسیم بندی کشورها به دو جبهه غالب و مغلوب شده و درخواست غرامات سنگین از کشورهای مغلوب و انداختن مسؤولیت جنگ به دوش آلمان و فشارهایی که از این ناحیه به آلمان وارد آمد باعث رشد کینه در این کشور شده وبه تدریج   زمینه ظهور هیتلر فراهم می شود. کمی بعد از پایان جنگ اول آلمان ناراضی از صلح ورسای به دنبال متحدین جدیدی برای خود می گردد و در این راستا با شوروی (معاهده پالودر 1922) وسپس با ایتالیایی موسولینی ( 1935) پیوند برقرار می کند و کمی بعد جاپان و اسپانیا را نیز با خود همراه می کند.

مسائل مهم بین المللی در ده ی 1920


دهه 20 را می توان به دو دوره تقسیم کرد دوره ی اول 25-1920 که در واقع ادامه جنگ محسوب می شود و دوره ی بعدی29-1925 که دوره ی آرامش و صلح است. در دوره ی اول جهان با چند مسئله ی مهم روبرو است که هر کدام تاثیرات بسزایی در روابط بین الملل دارند.

دوره اول  1925-1920
1-تاثیر سیاست انزواگرایی امریکا بر روابط بین کشورهای اروپایی

بعد از جنگ به دلیل مشکلات و بحران های اقتصادی که پیش آمده بود افکار عمومی مردم امریکا علیه دموکراتها و رئیس جمهور ویلسون قرار گرفته بود. در نتیجه در انتخابات ریاست جمهوری 1920 حکومت امریکا بدست حزب جمهوریخواه افتاد که قبلادر 1918 درکنگره هم حائز اکثریت شده بود. رئیس جمهورهای دیگر از حزب جمهوریخواه با شعار " اول امریکا و بازگشت به وضع عادی" به قدرت رسیده بودند . جمهوریخواهان در راستای حل مسائل و مشکلات داخلی و به خصوص بحران اقتصادی که دامنگیر تمام جهان و به خصوص امریکا شده بود،تصمیم گرفتند که امریکا را از بازیهای جهانی دور نگه دارند بنابراین سیاست انزوا را اختیار کردند. انزوا گرایی امریکا باعث شد که این کشور نتواند نقش مهمی را که قرار بود در جامعه ملل داشته باشد تکمیل کند. بنابراین فرانسه به شدت عمل خود در مقابل آلمان افزود و باعث اختلاف انگلستان و فرانسه در این زمینه شد.


2-مسئله آلمان و اختلاف انگلیس و فرانسه

در رابطه با آلمان بعد ازجنگ گفته شد که فرانسه خواهان تضعیف آلمان بود اما انگلستان و امریکا می خواستند که کشور آلمان پا برجا بماند بخصوص انگلستان برای جلوگیری از برتری فرانسه در اروپا به وجود آلمان ضرورت داشت کنار رفتن امریکا از صحنه بازی زمینه اختلاف بین فرانسه و انگلستان را زیاد کرد. و عدم توافق این دو کشور موجب نزدیک شدن آلمان به شوروی شد که طبق قرار داد راپالو 14 اوریل 1911 دو کشور با هم روابط نزدیک پیدا کردند. و به این ترتیب هم آلمان و هم شوروی کمونیست که کشورهای اروپایی از برسمیت شناختن آن سرباز می زدند از انزوا خارج شدند.

3-مسئله ی شوروی :

یکی از مسائل دیگر اروپا در این زمان شناسایی شوروی از طرف اروپای غرب بود. انقلاب اکتبر 1917 و پیروزی کمونیستها در این کشور اروپا را از دو بعد داخلی و خارجی تهدید می کرد. در بعد داخلی کشورهای هم مرز با شوروی مورد تهدید و هجوم کشور شوروی بودند و در بعد داخلی که بسیار مهمتر بود کمونیستها در داخل تمام کشورها فعالیت داشتند و شورشهای کارگری و دهقانی را پشتیبانی و حمایت می کردند. کشورهای اروپایی از بیم گسترش انقلاب کمونیستی سعی می کردند که شوروی را در انزوا قرار داده و سیاست منطقه قرنطینه را در مورد این کشور اعمال کنند.

دوره دوم (دوره آرامش)  1929-1925
دوره  پنج ساله آرامش  نسبی در اروپا با قراردارد لوکارنو آغاز و با قراردارد بریان –کلوگ به کمال رسید اما بحران های اقتصادی 1933-1929 به آن پایان بخشید.

معاهدات لوکارنو: از  5 تا 16 اکتبر 1925 در دهکدة لوکارنو سوئیس نشستهایی بین نمایندگان کشورهای انگلستان، آلمان، فرانسه، بلجیم وایتالیا برگزار گردین که منجربه امضای مجموعهای از قراردادهای دو یا چند جانبه بین این کشورها شد که توانست برای مدتی اروپا را از جنگ دورکند. مهمترین قراردادی که در لوکارنو به امضا رسید تضمین امنیت متقابل مرزهای فرانسه- آلمان از یک سو و بلجیم آلمان از سوی دیگر بود. انگلستان وفرانسه هم به عنوان حافظ این تضمین آن را امضا کردند. این پیمان توانست تا حدود زیادی فاتحین ومغلوبین جنگ را بهم نزدیک کند. همچنین باعث تقویت جامعه ملل شود به دلیل اینکه این قراردادها هم سو با اهداف جامعه ملل بود.

معاهدات بریان-کلوگ( 1928): در سال 1927 بریان وزیر خارجه فرانسه طرحی با هدف شرکت دادن امریکا در برنامه امنیت دسته جمعی روی دست گرفت( لازم به یاد آوری است که امریکا از شرکت در جامعه ملل سرباز زده بود.)از همین رو مذاکراتی را با امریکا دراین زمینه شروع کرد. از همین رو در اپریل 1927 به مناسبت دهمین سال شرکت امریکا در جنگ جهانی اول پیامی به وزیر خارجه امریکا فرستاد ودراین پیام پیشنهاد کرد که دوکشور استفاده از جنگ را برای حل مسائل سیاسی ممنوع اعلام کنند. وزیر خارجه امریکا این پیشنهاد را  پذیرفت اما تعهدی در مسائل بین المللی برای خود ایجاد نکرد. پیمان بریان – گلوک در 27 اوت 1928 به امضاء 15 قدرت وقت رسید. و به تدریج حدود شصت کشور من جمله جاپان و آلمان هم به پیمان پیوستند و این نشاندهنده اوج صلح طلبی در این سالها است. این پیمان اثر مثبت دیگری هم داشت و آن این بودکه پرداخت غرامت جنگی از سوی آلمان از شکل سیاسی خارج ومسئله ای اقتصادی شد. بر مبنای طرح جدید که بوسیله یونگ بانکدار امریکایی طراحی شده بود، آلمان به  طور سالانه وتا سال 1988 این غرامات را که مجموعا معادل 40 میلیارد فرانک می شد پرداخت می کرد. بر طبق پیمانهای لوکارنو وبریان گلوک قوای متفقین قوای متفقین به خواست آلمان ناحیه رنانی را  که بعد از جنگ در اشغال داشتند تخلیه کردند. صلح خواهی در این سالها به حدی بود که اکثر کشورهای اروپایی نیروهای نظامی خود را هم تقلیل دادند. به این ترتیب اعتبار جامعه ملل باز هم افزایش یافت وبه نظر می رسید که این سازمان به صورتی دولتی جهانی می تواند جلوی جنگ وخونریزی را بگیرد. اما واقعیت چنین نبود و آتشی در زیر خاکستر در حال جان گرفتن بود تا شدیدتر از قبل شعله ور شود .

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی