۱۳۹۹ آبان ۱۸, یکشنبه

دموکراسی

 دموکراسی

Cleisthenes
کلئیستنس، پدر دموکراسی آتنی

 Demos واژه یونانی به معنی مردم و kratia  به معنی قدرت است. در یونان به واحد های روستائی دموس می گفتند. در قرن 5ق.م.  مفهوم دموکراسی متحول شد به اجتماع همه مردم آتن اطلاق گردید. در  509 اداره جامعه آتن در اثر اصلاحات کلیستن حقوقدان برجسته یونانی به دست روستائیان افتاد و از آن پس حکومت آتن را دموکراسیا نامیدند. یعنی حکومت روستائیان. امروز به حکومتی که قدرت در دست مردم باشد دموکراسی می گویند.

  تاریخچه پیدایش دموکراسی

دموکراسی در مخالفت با حکومت استبدادی و خود کامه پیدا شد. امادر رابطه با هدف دموکراسی اختلاف وجود داشت. برخی آ زادی را هدف عمده دموکراسی وعده ای برابری را هدف اصلی دموکراسی قلمداد کردند. کسانی که آزادی را هدف دموکراسی می دانند معتقد اند، دموکراسی یعنی حکومت از راه گفتگو یعنی ترغیب حکومت شوندگان و تسلیم تدریجی گروه های حاکم. به نوشته فاینر تا پایان قرن 18 دموکراسی مفهوم اعتراضی ،انقلابی و نفی کننده داشت.

2019 Democracy index

کشورها برپایه درصد مردم‌سالاری

   تعریف دموکراسی

   ابراهام لینکن گفته است دمکراسی عبارت است از حکومت مردم ، توسط مردم و برای مردم. به نظر بریس دموکراسی شکلی از حکومت است که قدرت فرمانروائی بطور قانونی به همه اعضای جامعه بطور کلی واگذار گردد. اما مک آیور معتقد است دموکراسی تعیین حکومت اکثریت یا غیر آن نیست .بلکه در اصل این است که چه کسی باید حکومت کند وبا چه هدفی. لنین دموکراسی را شکلی از سازمان سیاسی جامعه می داند که در خدمت تولید بوده و روابط تولیدی جامعه آن را معین کند.

     مبانی فکری دموکراسی

  دموکراسی از لحاظ فکری ریشه در اندیشه و ایدئولوِی لیبرال دارد.  اصل برابری انسان ها ،اصالت فرد، اصالت قانون، حاکمیت مردم ،تاکید بر حقوق طبیعی، تاکید بر جامعه مدنی و سیاسی.

     اصول اساسی دموکراسی

1-      حق شهروندی: انسان ها چون از عقل سلیم برخوردارند ،شهروند محسوب می گردند.

2-      مسولیت پذیری انسان: انسان ها چون فطرت پاک و درستکار دارند مسئولیت پذیر اند.

3-      حس همبستگی : به دلیل منافع مشترک انسان ها احساس همبستگی عمیق دارند.

4-      اراده عمومی مشترک: در میان مردم اراده عمومی مشترک هم وجود ارد.

   لیبرالیسم از اصول اساسی دموکراسی است. لیبرالیسم ایدئولوژی است و عناصر مهم آن عبارت است از: تفکیک قوا، جامعه مدنی، نظارت مردم، اولویت آزادی فردی بر عدالت اجتماعی، تمایز حوزه عمومی و خصوصی، تساهل ومدارا، مقاومت در برابر قدرت و حق مالکیت خصوصی.

    پراگماتیسم مبنای فلسفی دموکراسی است در حالیکه لیبرالیسم فلسفه سیاسی دموکراسی است. پراگماتیسم معتقد است :معنی و حقیقت امور و اندیشه ها را در فواید و نتایج آن ها باید یافت. پس نباید دنبال حقیقت غائی گشت. فائیده عملی ملاک حقیقت است.

     نسبی گرائی به این معنی که ارزشها نسبی و ذهنی اند مثل اصالت رضایت و قبول عامه ،اصالت قرارداد، اصالت برابری مدنی ،خودمختاری فرد، قانونگرائی و...

     نظریه ها در باره دموکراسی

دو دسته نظریه را می توان تفکیک کرد: از لحاظ فلسفه سیاسی و از لحاظ فلسفه اجتماعی. از لحاظ فلسفه سیاسی به دو نوع حکومت دموکراسی توجه شده است: آرمانگرایانه و واقعگرایانه که در سه شکل دموکراسی ژاکوبینی یا حد اکثری، دموکراسی قانونی و دموکراسی گروه های بر گزیده تقسیم می گردد.

1-   دموکراسی حد اکثری یا ژاکوبینی مبتنی بر نظریه ژان ژاک روسو است. به نظر روسو دمکراسی مظهر اراده اکثریت مردم است. اکثریت هیچگاه اشتباه نمی کند .صدای مردم صدای خداوند است. می توان به عقل و فضیلت مردم همیشه اعتماد کرد. پس همه منصب در حکومت باید انتخابی باشد آن هم بر اساس رفراندم.

2-  دموکراسی به معنی حکومت قانون ،طرفداران این نظریه جوهر دموکراسی را حاکمیت قانون می دانند. استبداد اکثریت و اقلیت را می توان با قانون مهار کرد. این دیدگاه واقع گرایان است که از حکومت خودکامه به نام اراده عمومی و از گرایش سیاست به افراط در اثر مشارکت بالای مردم  نگران بودند وبر نقش دانش وآگاهی ،حقوق فردی وآزادی منفی(رهائی از اراده خودسرانه اکثریت) تاکید می کردند.از دید واقعگرایان قدرت به هر حال خطرناک است وباید به شیوه قانونی محدود وکنترل شود.

3-  به نظر این گروه جوهر دموکراسی رقابت میان گروه های متمایل به قدرت است.واحد دموکراسی گروه است ،نه فرد .پس دموکراسی را نه در اکثریت، بلکه در رقابت گروه های برگزیده باید دید.این ها ایجاد اکثریت موثر را به جای اکثریت عددی لازم دانسته آموزش مردم رانیاز مبرم جامعه می خوانند.همچنان مشورت مردم را مهم دانسته وبرای داوری تربیت کارشناسان را ضروری می دانند.این دید واقعگرایانه است.

 2-  از لحاظ فلسفه اجتماعی دموکراسی  سه  جنبه دارد: اجتماعی ،اقتصادی وسیاسی.از لحاظ اجتماعی همه مردم برابراند. از لحاظ اقتصادی توزیع ثروت در جامعه باید بر اساس عدالت صورت گیرد.واز لحاظ سیاسی  مردم حق تعیین سرنوشت خود را دارند.

معرفی منابع:

بنیاد های علم سیاست،عبدالرحمن عالم ،نشر نی ،1378 چاپ هفتم.

آموزش دانش سیاسی، حسین بشیریه،نشر نگاه معاصر،1380

اصول علم سیاست ،احمد بخشایشی اردستانی،آوای نور 1376

اصول علم سیاست ، موریس دوورژه ،امیر کبیر،1369

مبانی علم ساست ،عبدالحمیدابوالحمد، انتشارات توس،1376 چاپ هفتم

مبانی علم سیاست،استفان .دی تنسی،ترجمه یحیی ملک محمدی ،نشر دادگستر ،1379

مقدمات سیاست ،استیون تانسی،ترجمه هرمز همایون پور،نشر نی1381

Politics the Basics,Stephen D. Tansey،نشر دادگستر{بی تا}

آشنائی با علم سیاست،کلایمر رودی،جمیز آدرسن،ترجمه بهرام ملکوتی ،امیرکبیر،1351 (در این کتاب سیاست به معنی علم دولت معرفی گردیده)

سیاست به مثابه علم،ولفرید روریش،ترجمه ملک یحیی  صلاحی،سمت،1372(مطالعه بین رشته ای .سیاست و حقوق ،اقتصاد

سیاست چیست، ژولیان فروند،ترجمه احمدی،نشر آگه،1384

نگرش جدید به علم سیاست،مونتی پالمر،چارلز گایل ،ترجمه منچهر شجاعی،دفتر مطالعات سیاسی وبین المللی،1371

اسطوره سیاسی ،هنری تودر،ترجمه سید محمد دامادی،امیر کبیر1383

سیاست وحکومت جدید ،آلن ر.بال ،ب. گای پیترز ،ترجمه عبدالرحمن عالم ،نشر قومس ،138a4

تجزیه وتحلیل جدید سیاست ،رابرت دال،ترجمه حسین ظفریان،نشر مترجم ،1364

مقدمه ای بر سیاست ،هارودلاسکی،ترجمه صفا

جامعه وحکومت ،مک آیور ،ترجمه کنی

روش ونظریه در علوم سیاسی،دیوید مارش وجری استوکر،ترجمه امیر محمد حاجی یوسفی ،پژوهشکده مطالعات راهبردی،1378

ساختارهای قدرت(درآمدی برعلم سیاست)،شوارتس منتل،ترجمه مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق،1378

مقدمه ای بر علم سیاست،سی ا. لیدز،تهرن ،انتشارات عطا،1377

مبانی علم سیاست،عقیدتی سیاسی ونمایندگی ولی فقیه در سپاه،1378

سیاست وسرنوشت،آندرو کمپل،ترجمه خشایار دیهمی،طرح نو 1381

گزیده مقالات سیاسی اجتماعی،تهران ،انتشارات بینش،1375

برچسب‌ها:

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی